نقدهای استاد بر مطالب آقای محمد رضا حکیمی

نقدهای استاد حسن رمضانی بر مطالب و برداشت‌های آقای محمد رضا حکیمی

حضرت استاد حسن رمضانی در گفتگوی مشروح با خبرگزاری فارس، برخی از مطالب منتشر شده در آثار استاد محمدرضا حکیمی مانند «استغفار ملاصدرا از مطالب اسفار»، «تدریس نکردن معاد اسفار از سوی علامه طباطبایی» و برداشتهای وی از سخنان «علامه طباطبایی»، «خواجه طوسی»، «ابن سینا» و «امام خمینی» را نقد کردند.

مراد از مکتب تفکیک چیست؟
استاد حسن رمضانی در ابتدا بیان داشت: برای تفکیک معنایی وجود دارد که اگر مراد آقایان از تفکیک آن معنا باشد خیلی راحت می‌توان با تفکیک و تفکیکیان کنار آمد و اصلا نزاعی در کار نیست و مشکلی به وجود نمی‌آید. چراکه با توجه به آن معنا، خود فلاسفه اسلامی و عارفان مسلمان، بزرگترین تفکیکیان خواهند بود. و آن معنا این است که آنچه را که عارفان و فلاسفه مسلمان با کشف و استدلال به آن رسیده‌اند، هر چه که باشد از صدر تا ذیل، از مسائل اصلی و امهات گرفته تا مسائل فرعی و جزئیات، همه محصول فعالیت فکری، عقلی و تهذیب و تزکیه و شهود یک انسان غیر معصوم است و نمی‌توان آنرا در عرض سخن ناب و پاک و معصومانه انسان کامل معصوم قرار داد.

وی گفت: سخن و گفتار یا شهود کسی که با وحی رابطه مستقیم دارد کجا و فعالیت فکری و شهودی یک انسان غیر معصوم کجا! پس اگر مراد از تفکیک این است که من همین جا اعلام می‌کنم و هیچ ابایی هم ندارم که ما بزرگترین تفکیکی هستیم! حتی بیشتر از آنچه که اهل تفکیک می‌گویند به این مطلب معتقدیم.

همه انسانها با هر درجه‌ای در برابر انسان کامل، امی و بی‌سوادند 
استاد برجسته عرفان حوزه علمیه قم گفت: چه سخنی صادقانه‌تر و چه عبارتی گویاتر از این سخن وعبارت حضرت استاد علامه حسن زاده آملی به عنوان یک عارف و فیلسوف مسلمان که بارها و بارها فرموده‌اند اگر ما فرض کنیم تمام بنی نوع بشر و بنی نوع انسان بشوند افلاطون، ارسطو، فارابی، بو علی، خواجه نصیر الدین طوسی، ملا صدرا، انیشتین و همه و همه جزو نوابغ باشند و اصلا آدم معمولی در دنیا نداشته باشیم و همگی از این سنخ آدمها باشند باز هم این آیه قرآن کریم صادق است که فرمود: «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي‏ ضَلالٍ مُبينٍ ؛ او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مى‏خواند و آنها را تزكيه مى‏كند و به آنان كتاب (قرآن) و حكمت مى‏آموزد هر چند پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند» (جمعه/۲)

وی تاکید کرد: هر کسی هر چه که باشد در برابر انسان کامل معصوم، امی و بی‌سواد است. آیا آقایان اهل تفکیک سخنی بالاتر از این هم دارند و بهتر از این می‌خواهند راجع به تفکیک سخن بگویند؟ این بزرگوار که عمری را در فلسفه و عرفان گذرانیده و با همه برنامه‌ها و فعالیتهای علمی که دارد می‌گوید همه در برابر پیغمبر خدا امّی هستند. پس اگر مراد از تفکیک این باشد که ما خودمان بزرگترین تفکیکی عالم هستیم.

این استاد علوم عقلی افزود: اما اگر مراد از تفکیک، بی‌اعتبار جلوه دادن و به قول بعضی، کشک دانستن حاصل زحمت‌های فلاسفه و عارفان خصوصا فلاسفه وعارفان مسلمان است همانطور که از ظاهر بلکه صریح بعضی ازعبارات استفاده می شود، در این صورت قول به تفکیک عین بی‌انصافی و از مصادیق بارز ظلم خواهد بود.  

وی گفت: زمانی یکی از آقایان در یک سخنرانی نزدیک ایام ماه مبارک رمضان که طلاب می‌خواستند به تبلیغ بروند خطاب به آنها توصیه‌ای کرده بودند و فرموده بودند شما هر روز بر خودتان این را یک وظیفه و یک امر واجب تلقی کنید که یک صفحه از صفحات بحارالانوار را مطالعه کنید؛ نوری که در صفحات بحار هست در کتاب شفای بو علی نیست.

حضرت استاد رمضانی گفت: این سخن چه معنایی را می‌خواهد به شنونده القا کند؟ اگر مراد این است که ما توقعی را که از آیات و روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام داریم هُوَ هُوَ نمی‌توانیم همان توقع را از عبارات یک انسان غیر معصوم و لو فیلسوف داشته باشیم، این حرفِ کاملا صحیح است، چون آن کجا و این کجا! بو علی سینا یک انسان غیر معصومی است که فعالیت فکری کرده و به نتایجی رسیده، او کجا و یک انسان معصوم کجا که سخن او متن واقع و نورانیت محض است.

وی ادامه داد: ولی باید این نکته را متوجه بود که اصلا چه کسی چنان توقعی را از سخن غیر معصوم دارد که شما بیایید آن را نفی کنید. اصولا چنین ادعایی وجود نداشته و ندارد بلکه این شما هستید که سخن غیر معصوم را در کنار سخن معصوم گذاشته و این دو را با هم مقایسه می‌کنید و با این کار به سخن معصوم جسارت می‌کنید چون کنار هم گذاشتن این دو و مقایسه کردن این دو با هم کار غلطی است و به تعبیری جسارت به مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام است. شما می‌آیید و مطالب غیر معصوم را در کنار مطالب معصوم می‌گذارید و بعد می‌گویید نوری که اینجا هست آنجا نیست. اصلا گذاشتن اینها در عرض هم کار غیر قابل دفاعی است.

استاد عرفان حوزه علمیه گفت: ولی اگر مراد از آن سخنان و عبارات این است که همه آنچه که درکتاب شفا و امثال شفاست کشک است و بی اعتباراست. انصافا این سخن، خلاف انصاف و از مصادیق ظلم است. چون حکیمانی مثل  بو علی سینا، ملا صدرا و دیگر حکیمان صدرایی در عالم اسلام و فلاسفه‌ای متاله و لو غیر مسلمان که توحید را، نبوت را، وحقانیت مکتب انبیا را آنگونه مستدل برای دیگران بیان کرده‌اند، درست نیست اینطور در حقشان بی‌انصافی و ظلم شود.

وی یادآور شد: آنها گرچه نتوانسته‌اند با تکیه بر عقل صرف و کشف غیرمعصومانه خود بدون کمک گرفتن از انبیاء و اولیاء معصوم به دقائق مبدا و معاد راه پیدا کنند اما در حد توان خود، فعالیت کرده و زحمت کشیده‌اند و در راستای آن بزرگان و بزرگواران حرکت کرده و می کنند و نیز به نتایج خوب و مطلوبی رسیده و می‌رسند، حال شما در مقابل آن همه تلاش و زحمت بگویید همه اینها کشک است. کجای این انصاف است؟ انسان باید در اظهار نظر عادل باشد و حق را به حق‌دار داده و همیشه حق را مورد توجه قرار دهد. و عشق به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام که در دل همه ما ریشه دیرینه دارد نباید ایجاب کند که ما به دیگران ظلم کرده و متاع آنها را غیرمنصفانه ارزیابی کنیم.

 رفتار ائمه با دیگران باید الگوی همه شیعیان باشد

استاد برجسته حوزه علمیه قم گفت: ما باید ببینیم ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین چطور با کمالات دیگران برخورد می‌کردند و در عین آنکه خودشان در رأس کمالات و خوبی‌ها بودند در مقام ارزیابی کمالات دیگران چه رفتاری را در پیش می‌گرفتند. حضرت امام صادق علیه‌السلام در کتاب توحید مفضل از ارسطاطالیس (ارسطو) نام می‌برد و می‌فرماید: عده‌ای قائل به صُدفه و اتفاق بودند و برای این عقیده، به امور خارج از طور طبیعی؛ مثل افراد شش انگشتی یا ناقص الخلقه‌ها و امثال این امور استدلال می‌کردند. در مقابل آنها شخصی به نام ارسطاطالیس با توجه به امور طبیعی که از ثبات و دوام و وحدت صنع برخوردارند اثبات کرد که  پدیده‌های یاد شده به خاطر عوارضی است که درمسیر امور طبیعی پیش می‌آید و آنها را از مسیر خود منحرف می‌کند و این خود شاهدی است بر وجود یک نظام علی و معلولی در عالم  و دلالت می‌کند بر اینکه در عالم حساب و کتابی وجود دارد و گاهی اوقات که در این حساب و کتاب به هر دلیلی اختلالی به وجود می‌آید پدیده‌های یاد شده مشاهده می‌گردد و این خود بهترین دلیل است بر اینکه در نظام آفرینش علیت حاکم است و چیزی بر اساس اتفاق و صُدفه به وجود نمی‌آید.

استاد رمضانی افزود: این مطلب را امام صادق علیه‌السلام در حالی برای مفضل بیان می‌‌کند که خود یک امام معصوم است و فوق مقایسه با ارسطو است و این یعنی اگر کسی حرف قابل قبولی دارد باید آن را گفت و نقل کرد و نباید به بهانه اینکه او در رتبه از ما پایین‌تر است او را کنار بزنیم و بگوییم آنچه او می‌گوید کشک است.

وی گفت: بنابراین نباید با مطرح کردن تفکیک، انبیاء و اولیاء را به نفع خود مصادره کرد و دیگران را علی‌رغم کمالاتی که دارند کوبید و آنها را از راه آن بزرگواران منحرف دانست.

استاد رمضانی در جمع بندی این بخش گفت: به تفکیکیان عرض می‌کنم اگر مرادتان از تفکیک معنای اول از دو معنایی که ذکر شد باشد که ما بهتر از شما این معنی را می‌فهمیم و به آن اعتقاد داریم و معترفیم و اگر معنای دوم مراد شماست که  خلاف انصاف است  بخواهیم به بهانه تکیه بر حقانیت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام دیگران را تحقیر کنیم. هر چند که متاع احدی را نمی‌توان  با متاع انسانهای کامل و معصوم مقایسه کرد.

نقدهای استاد رمضانی برای مطالب استاد حکیمی

نقد اول درباه عبارت ملا صدرا در کتاب الحکمة العرشیه 
استاد برجسته علوم عقلی و عرفانی در ابتدای این بخش از گفتگو گفت: حقیر شخصا برای‌ حضرت استاد محمدرضا حکیمی احترام زیادی را قائل هستم و ایشان را شخصی اندیشمند، فاضل، اهل قلم، اهل هنر، پیشکسوت و دارای سوابق بسیار درخشان می‌دانم اما اینها ایجاب نمی‌کند که اگر گاهی از ایشان اظهار نظرهایی را ببینیم یا بشنویم، به خاطر اعتقاد به  بزرگواری ایشان و احترامی که برایشان قایل هستیم، نقدی را که به ذهنمان می‌رسد، مطرح نکنیم. لذا با وجود همه احترامی که برای ایشان ثبوتا و اثباتا قایل هستم، نمی‌توانم از کنار مطالب ایشان به سادگی عبور کرده و نقدهایی را که بر ایشان وارد است نادیده انگاشته و آنها را مطرح نکنم چرا که این کار را در حقیقت ظلم به حق و حقیقت می‌دانم.

استاد رمضانی ادامه داد: مطالب نقدگونه خود را نسبت به فرمایشات ایشان از مطلبی که در تاریخ ۱۶/۱/۹۰ به نقل از ایشان در سایت فردا منتشر شد آغاز می‌کنم. تیتر مطلب این بود: “”ملاصدرا به خاطر مطالب کتاب خودش استغفار کرد بود.”” وکد خبر هم رقم ۱۴۳۱۸۸ است.

وی گفت: عین عبارت آقای حکیمی بنا بر نقل یاد شده این است: «خود ملاصدرا اواخر عمر کتاب کوچکی دارد به نام «الحکمه العرشیه» که آن را پس از اسفار نوشته است. او در آن از اسفار نام برده و از این اثر فوق‌العاده و ستودنی خویش استغفار می‌کند و می‌گوید: خدایا در کتاب مطالبی است که به دین و سنت پیامبر ضرر می‌رساند. جمله او خبریه است نه شرطیه. نمی گوید اگر در کتاب مشکلی بود من استغفار می‌کنم، می‌گوید چنین چیزی هست و استغفار می‌کنم.»

استاد رمضانی گفت: بعد از انتشار این مطلب در سایت فردا و دیگر سایت‌ها، هیچگونه تکذیبیه‌ای از جانب ایشان نسبت به آن صورت نگرفته و یا لااقل ما مشاهده نکرده‌ایم و تا وقتی که این مطلب رسما از جانب ایشان تکذیب نشود ما به آن استناد کرده و آن را نقد می‌کنیم.

وی ادامه داد: به هر تقدیر حقیر به محض مشاهده این خبر، متعجب شده و در بهت فرو رفتم و با خود گفتم آخوند ملا صدرا و این سخن! با توجه به شناختی که از ایشان و مکتب ایشان داشتم دیدم این مطلب اصلا به دهن و قلم آخوند نمی‌خورد. ولی با خود گفتم  ما خیلی چیزها را نمی‌دانیم، شاید این مورد هم یکی از آن موارد باشد، لذا به این کتاب مراجعه کرده و از اول تا آخر آن، ورق به ورق پیش رفتم اما به عبارتی که گویای این مطلب باشد که آخوند از کتاب اسفار خود استغفار کرده چون در آن کتاب، مطالبی آورده که به دین و سنت پیامبر ضرر می‌رساند، آنهم بصورت خبریه باشد نه شرطیه، برنخوردم.

وی گفت: فقط و فقط یک عبارت به چشمم خورد و نود و نه درصد احتمال می‌دهم که آن عبارت، ایجاب کرده که آقای حکیمی مطلب مزبور را به جناب آخوند نسبت دهد. – این یک درصد باقی را هم  به خاطر اینکه نمی‌خواهم به کسی ظلم شود جای احتمال آن را باز می‌گذارم – آن عبارت این است: «يقول هذا العبد الذليل إني أستعيذ بالله ربي الجليل في جميع أقوالي و أفعالي و معتقداتي و مصنفاتي من كل ما يقدح في صحة متابعة الشريعة التي أتانا بها سيد المرسلين و خاتم النبيين عليه و آله أفضل صلوات المصلين أو يشعر بوهن بالعزيمة و الدين أو ضعف في التمسك بحبل المتين لأني أعلم يقينا أنه لا يمكن لأحد أن يعبد الله كما هو أهله و مستحقه إلا بتوسط من له الاسم الأعظم و هو الإنسان الكامل المكمل خليفة الله بالخلافة الكبرى في عالمي الملك و الملكوت الأسفل و الأعلى و نشأتي الأخرى و الأولى‏»

استاد رمضانی در توضیح عبارت صدرالمتالهین بیان داشت: حاصل معنی آنکه: من به خداوند پناه می‌برم از اینکه در همه گفتارها، کردارها، پندارها و نوشتارهایم چیزی وجود داشته باشد که در صحت پیروی شریعت ختم المرسلین اشکال و ایرادی وارد کند یا حتی به صورت ضمنی بخواهد احکام قطعی الهی  و در یک کلام دین خد را سست نموده و در تمسک به حبل المتین ( ولایت انسان کامل) ایجاد ضعف کند؛ چون به طور قطعی و یقینی می‌دانم: عبادت خداوند آن گونه که او سزاوار آن است برای احدی ممکن نیست مگر به واسطه صاحب اسم اعظم که همان انسان کامل مکمل و خلیفه الله در دو عالم ملک وملکوت و دو نشأه دنیا وآخرت است.

وی گفت: این سخن ملا صدرا – که درحقیقت معرفی شخصیت خود و زدودن هرگونه اتهام بی‌اعتنایی به دین و ولایت انسان کامل معصوم ازخود است – کجا و آن مطلب آقای حکیمی– که در حقیقت، توبه نامه و استغفار آخوند است از آنچه کرده و نوشته و تالیف کرده- کجا؟!

وی گفت: نمی‌دانم شاید آقای حکیمی در نیمه شب، خواب آلوده به سراغ این عبارت رفته که «استعیذ» را «استغفر» خوانده است یا در اثر ذهنیتی که نسبت به فلسفه و عرفان داشته و دارد اینگونه عبارتهای صریح و روشن را آن‌طور که خود می‌خواهد معنا کرده و منتشر می‌کند و به یک حکیم مسلمان و شیعه دوازده امامی – که چیزی جز درد دین، اسلام، اهل بیت، قرآن و روایات، در وجود او نیست- چنان نسبتی را داده و می‌گوید: ایشان از کتاب اسفار خود استغفار کرده و اقرار نموده که مطالبی که در آن آورده بر خلاف دین خداست!

وی افزود: آقای حکیمی! حتی یک نویسنده متعهد معمولی هم این کار را نمی‌‌کند چه برسد به یک انسان حکیم با آن سابقه و ریاضت‌های شرعی و با آن تقدس و دیانت که یک عمر بیراهه برود و کج بنویسد و همه را سر کار بگذارد و بعد هم خودش برگردد و بگوید: ما اشتباه کردیم، اینها صحیح نیست و اصلاح هم نکند.

مراد نویسنده را باید فهمید نه اینکه ذهنیت‌های شخصی را بر متون تحمیل کرد
استاد برجسته عرفان و فلسفه حوزه علمیه قم گفت: توصیه من به جناب آقای حکیمی این است که دوباره به عبارت آخوند مراجعه کنند و عبارت را آنطور که آخوند نوشته بفهمند نه آنطور که خود می‌خواهند. همچنین به همه کسانی که می‌خواهند متون مشایخ هر فنی را بفهمند توصیه می‌شود: تلاش کنند آنچه را که مراد نویسنده است و می‌خواسته آنرا برساند بفهمند نه آنطور که خود می‌خواهند و ناخواسته به دام تفسیر به رأی بیافتند.

وی افزود: آقای حکیمی در اینجا خواسته یا ناخواسته عبارت آخوند را تفسیر به رأی نموده وآن را به نفع خود مصادره کرده‌اند و متاسفانه از این دست تفسیرها و مصادرات در فرمایشات ایشان بسیار است.

نقد یکی از مطالب منسوب به ملاصدرا در اول اسفار 
استاد رمضانی گفت: این نکته را هم همین‌جا عرض کنم که یکی از آقایان اهل فضل در برنامه زنده سیمای ایران (تلوزیون) به گردن فلاسفه و ملا صدرا گذاشت و گفت آقایان فلاسفه، فلسفه را می‌دانند اما خود را وابسته و پایبند به آن مسائل نمی‌دانند بلکه توصیه می‌کنند که شما هم پایبند نباشید. سپس عبارت آخوند در اول اسفار را شاهد آورد که به قول ایشان فرموده: لا تشتغل باقاویل الفلاسفه!

وی گفت: عزیز من! آخر کدام آدم عاقل در ابتدای کتاب ۹ جلدی‌اش زیر بنای خودش را می‌زند و سپس ۹ جلد در فلسفه مطلب می‌نویسد؟ کدام عاقل این کار را می‌کند؟ اگر او معتقد است این مطالب مورد اعتماد نیست پس چرا می‌نویسد؟ بنده عرض می‌کنم باید عبارت را درست بفهمید. آنجا مرحوم آخوند نوشته: متفلسفه نه فلاسفه! 
وی افزود: عبارت این است: و لا تشتغل بترهات عوام الصوفية من الجهلة و لا تركن إلى أقاويل المتفلسفة جملة فإنها فتنة مضلة و للأقدام عن جادة الصواب مزلة

وی تاکید کرد: آخوند در اول اسفار، از دو طایفه تحذیر می‌کند یکی جهله صوفیه (عارف‌نماها) و دیگری متفلسفه (فیلسوف‌نماها) و می‌فرماید به دام اینها نیفتید.

نقد دوم درباره بحث معاد و علامه طباطبایی (ره) 
استاد رمضانی در ادامه به نقد دوم پرداخت و گفت: آقای حکیمی در صفحه ۲۲۴ کتاب معاد جسمانی در حکمت متعالیه و همچنین در صفحه ۲۲۶ همین کتاب به مطلبی از حضرت آیت الله سبحانی اشاره می‌کند که ایشان آن را در مصاحبه خود با ماهنامه کیهان فرهنگی شماره ۸ سال ششم آبان ماه سال ۱۳۶۸ بیان کرده است.

وی گفت: حضرت آیت الله سبحانی در پاسخ به سوالی که خبرنگار از ایشان می‌پرسد که چرا علامه طباطبایی هیچ گاه معاد اسفار ومنطومه را تدریس نکردند، و همچنین در بدایه و نهایه الحکمه بحث معاد را نیاورده‌اند، و نیز در تعلیقاتشان بر اسفار در قسمت  معاد تعلیقه ندارند؟ آیت الله سبحانی پاسخ می‌دهد: ایشان هیچ گاه معاد تدریس نمی‌کرد به خاطر دارم هنگامیکه در خدمت ایشان منظومه می‌خواندیم وقتی به بحث معاد رسیدیم درس را تعطیل کردند و هیچ گاه علت را بیان نکردند. (استاد رمضانی: ملاحظه می‌کنید که آیت الله سبحانی تصریح می‌کنند که علامه علت تدریس نکردن را هیچ گاه بیان نکرده‌اند و آنچه بعد از این می‌آید تحلیل، برداشت و کشف شخصی آیت الله سبحانی از عملکرد علامه است) فقط تنها چیزی که ما توانستیم کشف کنیم این بود که مرحوم علامه معاد صدر المتالهین را قبول نداشت چون با ظواهر آیات تطبیق نمی‌کرد البته صدرالمتالهین خیلی تلاش کرد تا بگوید معادی که او آورده بر گرفته از قرآن است و از قرآن استخراج شده است و بر آیات قرآن تطبیق دارد اما این معاد قرآنی نیست.

استاد رمضانی در تحلیل این مطلب گفت: اولا: این تحلیل یا تعلیل که در صفحه ۲۲۴ نقل شده سخن علامه نیست بلکه مطلبی است که خود آیت الله سبحانی به آن رسیده بودند و ربطی به جناب علامه ندارد. ثانیا: آقای حکیمی در صفحه ۲۲۶ همین کتاب در پاورقی که برای پاسخ به سوالات فردی آورده چنین می‌نویسد: گویا ایشان (یعنی شخصی که به او پاسخ می‌دهد) سخنان آیت الله حاج شیخ جعفر سبحانی را نخوانده که نقل می‌کند علامه طباطبایی خود معاد اسفار را تدریس نمی‌کرد و سپس آقای حکیمی داخل پارانتز می‌نویسد: (چه خصوصی و چه عمومی)

وی افزود: آنچه همه از جناب علامه طباطبایی نقل کرده‌اند عدم تدریس عمومی معاد بوده است نه عدم تدریس معاد چه عمومی و چه خصوصی! جناب آقای حکیمی! علی‌رغم بزرگواری جنابعالی و احترامی که برای شما قائلم عرض می‌کنم: کلمه (چه خصوصی) را چگونه دریافتید؟ عمومی را از سخنان آیت الله سبحانی و دیگران – مانند حضرت استاد علامه حسن زاده آملی، آیت الله جوادی آملی، آیت الله انصاری شیرازی – شنیده‌ایم ولی خصوصی را نشنیده‌ایم بلکه آنچه شنیده‌ایم دقیقا برخلاف گفته شماست، شما آن را از کجا فهمیده‌اید؟ آیا برای اثبات این مطلب مدرکی هم دارید؟ خواهشمندیم اگر دارید آن را ارائه کنید.

وی ادامه داد: ثالثا: جناب آقای حکیمی باید بدانند که قبول داشتن معاد اسفار احتیاج به تقیه دارد نه قبول نداشتن آن. خیلی‌ها که آن را قبول ندارند به صورت علنی و در همه جا اعلام می‌کنند که این معاد، معاد قرآنی نیست و این نیازی به تقیه  کردن ندارد؛ اما اگر معاد اسفار را بپذیری ولی زمینه را برای اظهار و تبیین فراهم نبینی تقیه می‌خواهد. یادتان نرود که خود شما از آیت الله سبحانی نقل کردید که علامه هیچگاه علت را بیان نکردند. رابعا: اینجانب پس از انتشار این مطلب از آیت الله سبحانی در همان سال ۶۸ خدمت علامه حسن زاده آملی رسیدم و از ایشان شرح داستان تدریس و عدم تدریس معاد اسفار را خصوصی یا عمومی و نیز قبول داشتن یا قبول نداشتن آن را توسط علامه طباطبایی، جویا شدم. ایشان فرمودند علامه طباطبایی معاد را به صورت عمومی تدریس نمی‌کرد اما به صورت خصوصی آن را برای افراد مورد اعتمادشان ـ از جمله از خود ایشان (آیت الله حسن زاده)، آیت الله جوادی آملی، آیت الله انصاری شیرازی و برخی از بزرگان دیگر را نام بردند ـ تدریس می‌کردند و نیز آن را قبول داشتند لیکن چون عرصه را مناسب نمی‌دیدند و تکفیرها و بد فهمی‌ها و کج فهمی‌ها را که مشاهده می‌کردند صلاح ندیدند این امر علنی باشد. و خامسا: از آیت الله جوادی آملی و آیت الله انصاری شیرازی نیز نقل شده که ما معاد اسفار را در خدمت علامه طباطبایی خوانده‌ایم.

استاد رمضانی اضافه کرد: همچنین از حضرت آیت الله جوادی آملی به چند تعبیر شنیده‌ام که می‌فرمودند: ما خدمت علامه طباطبایی عرض کردیم تا کی حوزه‌ها از دروس مربوط به معاد محروم باشند؟ علامه فرمودند هنوز روزی‌شان نشده و در یک تعبیر دیگر از قول ایشان فرمودند: هنوز حوزه‌های علمیه ما در فهم دقائق معاد در حد طفولیت و بچگی بسر می‌برند. پس علامه طباطبایی، تدریس خصوصی معاد اسفار را داشته‌اند و آن را نیز قبول داشته‌اند.

برای دیدن ادامه نقدها به شماره‌های ۲ و ۳ مراجعه کنید.