نقدهای استاد بر مطالب آقای حکیمی (۲)

حضرت استاد حسن رمضانی در گفتگوی مشروح با خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، برخی از مطالب منتشر شده در آثار استاد محمدرضا حکیمی را نقد کرد که بخش دوم این گفتگو تقدیم خوانندگان عزیز می‌شود.

نقد برداشت آقای حکیمی درباره بیان علامه در المیزان درباره جمع بین قرآن، عرفان و فلسفه
استاد عرفان حوزه علمیه قم گفت: آقای حکیمی در صفحه ۲۲۶ کتاب معاد جسمانی در پاورقی که ایشان در چندین جای دیگر هم آن را مطرح کرده می‌نویسد: نیز مطلب صریح و قاطع علامه را در تفسیر المیزان ندیده است که جمع بین قرآن و فلسفه و عرفان را مانند محالات اصلی یعنی محالات ریاضی و علاج مرگ دانسته‌اند و در آنجا حریت علمی خویش و فهم درست خود را نسبت به معارف وحیانی به اثبات رسانده است.

وی گفت: باز هم در اینجا جناب آقای حکیمی مصادره به مطلوب انجام داده و سخن را طبق میل و فهم خودشان از علامه نقل کرده‌اند. آدرس این سخن از علامه طباطبایی در جلد پنجم المیزان، صفحه ۲۸۳ است.

استاد رمضانی ادامه داد: جناب آقای حکیمی در کتاب‌های دیگرشان نیز خیلی روی این مطلب مانور داده‌اند. از جمله در صفحه ۲۵۳ کتاب مقام عقل. در این کتاب، بعد از عنوان جدایی دین، فلسفه و عرفان آمده: این طرز فکر خاص اصحاب مکتب تفکیک نیست اهل نظر و ابتلا می‌دانند دین ماهیةً و منشاءً چیزی است و فلسفه چیزی و عرفان چیز دیگر.

وی گفت: بعد می‌نویسد از اینگونه اعترافات صریح از سوی پختگان اهل فن بسیار است از جمله علامه طباطبایی ایشان کسانی را که در صدد جمع بین فلسفه و عرفان و دین بر آمده‌اند را به چهار دسته تقسیم می‌کند: ۱.کسانی که خواستند میان ظواهر دینی و عرفان جمع کنند مثل ابن عربی و عبدالرزاق کاشی (استاد رمضانی: که صحیحش عبدالرزاق قاسانی است) ۲. کسانی که خواستند بین فلسفه و عرفان جمع کنند مثل فارابی و سهروردی ۳. کسانی که خواستند میان ظواهر دینی و فلسفه جمع کنند مانند قاضی سعید ۴. کسانی که خواستند میان همه یعنی فلسفه، دین و عرفان جمع کنند مثل ابن سینا و صدر المتالهین و سپس درباره حاصل تلاش و کوشش این چهار دسته می‌فرماید: با وجود همه این تلاشها اختلاف ریشه‌ای میان این سه طریق (فلسفه ، عرفان و دین) به قوت خود باقی است و کوششهای فراوانی که برای ریشه کن کردن این آتش به عمل آمده نتیجه‌ای نداشته جز ریشه‌ای‌تر شدن این اختلاف و شعله ورتر شدن آتش ناسازگاری بطوریکه دیگر درمانی برای آن نمی‌شود مانند مرگ که درمانی ندارد. این سخن صریح یکی از بزرگان و شارحان فلسفه اسلامی است و حجتی است برای کسانی که به فلسفه نگاهی سطحی اندیشانه و تعصب آلود دارند شاید که متنبه شوند.

استاد حوزه در تحلیل این قسمت گفت: اگر یک انسان منصف بی‌تعین و بی‌رنگ و بدون گرایش به این قسمت المیزان به صورت کامل مراجعه کند چیزی را می‌فهمد که با آنچه جناب آقای حکیمی فرموده زمین تا آسمان فرق می‌کند.

وی ادامه داد: آنچه را که علامه در آن قسمت المیزان آورده است در حقیقت حکایت یک درد است. حکایت یک آسیب و مصیبت است و منظور این است که چون افراد راه را گم کرده‌اند و در مسیر واقعی قرار نگرفته‌اند عده‌ای یک جور فکر کردند و عده‌ای جور دیگر و عده‌ای جور دیگر و یک عده هم که فهمیدند قضیه از چه قرار است و متوجه شدند که دین خدا یک دین برهانی است و یک دین عرفانی و دینی است جامع در همه ابعاد، در نظریات بهترین نظریات را دارد، در مباحث عرفانی بهترین عرفانیات را دارد، در مسایل کلام بهترین مطالب کلامی را دارد و در شرعیات بهترین مسایل شرعی را دارد، سعی کردند این دعواها را ختمش کنند و این سوء برداشت‌ها را از میان بردارند اما متاسفانه نشده و بعد از این هم نخواهد شد.

وی گفت: مثل اینکه بگوییم: انبیا از آدم تا خاتم سلام‌ الله علیهم به نیت اصلاح بشر و حاکم کردن عدالت آمدند ولی متاسفانه نشد و تا وقتی که اوضاع همین است نخواهد شد مگر اینکه دستی ز غیب بر آید و کاری بکند. آیا شما از این جمله می‌توانید استفاده کنید که به طور کلی، سعی و کوشش در اصلاح بشر، بیهوده و غلط است؟ و سعی برای حاکم کردن عدالت، تلاشی نادرست است؟ انبیا که نتوانستند، تا الان هم  نشده و بعد از این هم معلوم نیست بشود مگر با ظهور حضرت حجت (عج). آیا می‌توان با این بهانه بر روی این سعی و تلاش خط بطلان کشید؟ یقینا نه.

حضرت استاد رمضانی افزود: علامه طباطبایی به عنوان یک حکیم، فیلسوف و عارف متشرع که خود بین همه این امور به ظاهر متفاوت جمع کرده، آیا می‌گوید منی که دنبال فلسفه و عرفان هستم و سعی می‌کنم عرفانم و فلسفه‌ام را با دین تطبیق دهم، سعی من بی‌خود و بی‌فایده است. یعنی خودش زیر بنای کار خودش را می‌زند؟ نخیر جریان این است که ایشان به عنوان یک انسان دلسوز که خودش را عقبه آخوند ملا صدرا و دیگر افرادی می‌داند که برای خاموش کردن این نزاع‌ها کوشش کرده‌اند، آن مطلب را بیان کرده است.

وی گفت: مثل این جریان، مَثَل سه نفری است که سر غذای ظهر دعوایشان شده بود یکی می‌گفت انگور بخوریم یکی می‌گفت اوزوم بخوریم و دیگری می‌گفت عنب بخوریم تا اینکه یک نفر که به هر سه زبان مسلط بود آمد و میانشان اصلاح کرد و گفت همه اینها یک چیز می‌گویند ولی زبان همدیگر را نمی‌فهمند و به فرمایش زیبای امام خمینی (ره) شما دعواهایتان بخاطر این است که زبان همدیگر را نمی‌فهمید. این نظر امام بود و محیی الدین هم همین را می‌گفت و جناب علامه نیز همین را می‌گوید که نشد و موفق نشدیم و با توجه به این مبانی که آقایان دارند و با توجه به سوء ظنی که به یکدیگر پیدا کرده‌اند این مصلحان تا آخر هم به هدفشان نمی‌رسند.

استاد حوزه گفت: آیا معنای این سخن آن است که این‌ها اصلا جمع شدنی نیست؟ پس علامه طباطبایی چه کرده؟ علامه حسن زاده آملی چه کرده؟ آخوند ملا صدرا چه کرده؟ و دیگران چه کرده‌اند که عرفانشان مطابق با قرآن، قرآنشان مطابق با برهان بوده و همه را در خود جمع کرده بودند.

وی افزود: اگر نشده و نمی‌شود همه این دعواها برای چه بوده؟ علامه دنبال چه بوده؟ چرا به خاطر فلسفه و عرفان اینهمه سختی را تحمل کردند، تکفیرها و تفسیق‌ها را تحمل کردند؟ هیچ انسان عاقلی این را نمی‌پذیرد که علامه بخودش بگوید نمی‌شود و بعد هم به دنبال یک امری که نمی‌شود راه بیفتد و بعد به همین دلیل دیگران با او در بیفتند و علامه مقاومت کند. پس حضرت استاد آقای حکیمی باید این مشکل را حل کنند که چطور ممکن است علامه طباطبایی به عنوان یک انسان عاقل از یک طرف بگوید نمی‌شود و محال است و از طرف دیگر خود به سمت این نشدن حرکت کند؟

استاد عرفان حوزه و دانشگاه گفت: نکته بعد اینکه باید از جناب آقای حکیمی پرسید: مطلب علامه طباطبایی (ره)، ناظر به مقام ثبوت است یا مقام اثبات؟ علامه با توجه به مقام ثبوت می‌گوید نمی‌شود یا با توجه به مقام اثبات؟

وی تاکید کرد: ما می‌گوییم: آنچه که از فرمایش علامه استفاده می‌شود این است که ایشان ناظر به مقام اثبات، آن هم با این تشتت‌ها و تفرق‌ها و سوء برداشت‌ها و سوء ظن‌ها می‌گوید نمی‌شود نه مقام نفس الامر و واقع؛ پس جناب آقای حکیمی! شما چگونه چنین فرمایشی را با توجه به مقام ثبوت به گردن ایشان می‌گذارید؟

وی ادامه داد: علاوه اینکه افراد مورد وثوق و اطمینان از مرحوم علامه طباطبایی نقل کرده‌اند که ایشان می‌فرمودند: مرحوم آخوند ملا صدرا بین این امور جمع کرد و همچنین از ایشان نقل کرده‌اند که فرمودند: خیلی‌ها تلاش کردند ولی نشد و این توفیق به دست آخوند ملا صدرا انجام شد. لطفا این نقل‌ها را که افراد و شاگردان موثق علامه، از ایشان داشته‌اند نیز مورد توجه قرار دهید.

وی در پایان این قسمت از گفت‌وگوی خود با فارس یادآور شد: نکته بعدی اینکه، بر فرض محال، اگر علامه حرف شما را در یک جا زده باشد، در صد جای دیگر از عرفان و برهان دفاع کرده و کارنامه عملیشان نیز سراسر قرآن و عرفان و برهان است، چرا اینها را لحاظ نمی‌کنید و گزینشی رفتار می‌کنید؟ همه عملکرد و نوشته‌های علامه را دیدن و جمع کردن بین آنها هنر است. 

نقد برداشت‌های استاد حکیمی از مطلب خواجه نصیرالدین طوسی
استاد برجسته فلسفه حوزه علمیه در ادامه بحث، به نقد یکی دیگر از موارد مطرح شده در کتاب‌های استاد حکیمی پرداخت و گفت: یکی دیگر از مواردی که جناب آقای حکیمی مصادره به مطلوب کرده و مطلب را آنگونه که خود می‌خواسته دریافت کرده، مطلبی است که در حاشیه (پاورقی) صفحه ۳۲۳ کتاب معاد جسمانی در حکمت متعالیه آورده است. ایشان می‌نویسد: و سخنان بزرگان و اقطابی در تعقل چونان خواجه نصیر الدین طوسی را هم دور می‌زنند که می‌فرماید مطالب فلسفی، عقلیِ محض نیست بلکه عقلی توهمی است. از این جهت شناخت حق و باطل مسائل فلسفی امکان ندارد و اختلاف‌های دائمی میان اهل فلسفه از همین جاست.

وی گفت: این مطلب از جناب آقای حکیمی در این صفحه و در آغاز کتاب معاد جسمانی و در کتاب مقام عقل و چند جای دیگر آمده است.

استاد رمضانی گفت: تمرکز آقای حکیمی بر آغاز فرمایش جناب خواجه نصیر الدین طوسی در اوایل شرح اشارات است. این جمله خواجه، بسیار زیبا و دقیق است که عبارت آن به قرار زیر است که ببینیم جناب آقای حکیمی چه فهمیده است: «اعلم أن هذین النوعین من الحکمة النظریة أعنی الطبیعی و الإلهی لا یخلوان عن انغلاق شدید و اشتباه عظیم إذ الوهم یعارض العقل فی مأخذهما و الباطل یشاکل الحق فی مباحثهما و لذلک کانت مسائلهما معارک الآراء المتخالفة و مصادم الأهواء المتقابلة حتى لا یرجى أن یتطابق علیها أهل زمان و لا یکاد یتصالح علیها نوع الإنسان و الناظر فیهما یحتاج إلى مزید تجرید للعقل و تمییز للذهن و تصفیة للفکر و تدقیق للنظر و انقطاع عن الشوائب الحسیة و انفصال عن الوساوس العادیة فإن من تیسر له الاستبصار فیهما فقد فاز فوزا عظیما و إلا فقد خسر خسرانا مبینا لأن الفائز بهما مترق إلى مراتب الحکماء المحققین الذین هم أفاضل الناس و الخاسر بهما نازل فی منازل المتفلسفة المقلدین الذین هم أراذل الخلق».

وی گفت: نمی‌دانم چرا آقای حکیمی این عبارات را با هم نمی‌بیند؟ چرا این قسمت از عبارت خواجه را نمی‌بیند که فرموده: لأن الفائز بهما مترق إلى مراتب الحکماء المحققین الذین هم أفاضل الناس و الخاسر بهما نازل فی منازل المتفلسفة المقلدین الذین هم أراذل الخلق

استاد رمضانی گوشزد کرد: این عبارت خواجه نصیرالدین طوسی کجا و فهم آقای حکیمی از عبارت کجا! ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا! خواجه می‌گوید: مسیر حکمت طبیعی و حکمت الهی، مسیر پر پیچ و خمی است اشتباهات بزرگی ممکن است پیش بیاید، شرایط رفتن چنین و چنان است، کسی که به این علوم می‌پردازد باید عقلش را تجرید کند، ذهنش را پاک کند که بتواند حق را از باطل جدا کند، فکرش را پاک و نظرش را دقیق کند، از شوائب حسی منقطع بشود و … سپس می‌فرماید اگر در این راه با این شرط و شروط وارد شدی و پیروز شدی به بالاترین و بهترین مرتبه، یعنی مرتبه حکمای محقق، راه می‌یابی که برترین افرادند (چرا آقای حکیمی این عبارتها را نقل نمی‌کند و تنها گزینشی عمل می‌کند) و گرنه به منزل فیلسوف نمایان مقلد که اراذل خلق هستند نزول پیدا می‌کنی.

وی ادامه داد: عبارت ناصواب آقای حکیمی می‌گوید: خواجه نصیر گفته مطالب فلسفی بطور کلی عقلی محض نیست بلکه عقلی توهمی است و از این جهت  شناخت حق و باطل مسایل فلسفی  امکان ندارد و اختلاف های دایمی میان اهل فلسفه از همین جاست.

استاد عرفان اسلامی گفت: آقای حکیمی! استاد عزیز و محترم، باید آنچه را که خواجه فرموده فهمید نه اینکه آنچه را که خود می‌خواهیم، بفهمیم و بر خواجه تحمیل کنیم! مگر تفسیر به رأی چیزی جز این است؟

وی گفت: چه بگویم از جفا به انسان‌های شاخصی همچون خواجه نصیر که عمری را در احیای علوم فلسفی و عقلی صرف کرده و بعد به او نسبت می‌دهند که ایشان فرموده مباحثی که ما این همه برایش زحمت کشیده‌ایم  عقلی توهمی است و اعتباری ندارد. کدام آدم عاقلی عمرش را صرف مسائلی می‌کند که معلوم نیست عقلی است یا وهمی؟!

حضرت استاد حسن رمضانی در این بخش از گفت‌وگو مثالی زد و گفت: مثل اینکه فقیهی برجسته، بگوید اجتهادکردن و استنباط احکام، کاری دشوار و پیچیده است، در آن احتمال خطاهای بزرگی وجود دارد، خیلی‌ از فتواهای به ظاهر متخالف به خاطر سختی کار است و هر کسی نمی‌تواند اجتهاد کند، برخی از اوقات ادله معتبر با ادله غیر معتبر اشتباه گرفته می‌شود، اجتهاد مقدمات لازم دارد، شرایط می‌خواهد، زحمت می‌خواهد اگر کسی با همه این شرایط و مقدمات زحمت بکشد می‌تواند به اجتهاد صحیح دست یابد و گرنه به خطا می‌رود.

وی گفت: آنگاه کسی که کل عبارت را لحاظ نمی‌کند بیاید و با تکیه بر برخی از عبارات بالا بگوید: خود فلان فقیه برجسته، اعتراف کرده اجتهاد کاری دشوار و پیچیده و سراسر خطا و اشتباه است و خیلی از اوقات ادله معتبر با ادله نامعتبر اشتباه گرفته می‌شود و به همین خاطر فقها همیشه باهم اختلاف نظر دارند و سپس از سر خود نتیجه بگیرد که فقه پر از اشتباه است و کار فقیه مغشوش وغیر قابل اعتماد است. 

وی افزود: هرگاه مفاد عبارات بالا این باشد ـ که قطعا نیست ـ مفاد عبارت خواجه نصیرالدین طوسی هم همان معنایی است که آقای حکیمی بیان کرده‌اند که هیچ‌گاه معنای مراد خواجه، آن معنا نخواهد بود.

وی تاکید کرد متاسفانه جناب آقای حکیمی فرمایش بسیار دقیق و حساب شده و وزین جناب خواجه نصیر الدین طوسی در ابتدای شرح اشارات را طبق میل خود معنا و از آن استفاده ابزاری کرده است که به چند نمونه اشاره می‌شود.

موارد متعدد استفاده ابزاری از کلام خواجه نصیر با توجه به فهم نادرست
استاد رمضانی گفت: جناب آقای حکیمی در صفحه ۳۱۲ معاد جسمانی در حکمت متعالیه با توجه به تعریف معروف حکمت «الحکمة صیرورة الانسان عالما عقلیا مضاهیا للعالم العینی (استاد رمضانی: البته در کتاب ایشان للعالم الحسی آمده) می‌گوید: “”روشن است که اطلاع از مقداری مفاهیم و اصطلاحات با ادله نظری آنها (که اغلب در تضاد با ادله نظری مخالف قرار دارد و می‌تواند داشت و با تصریح خواجه نصیر الدین طوسی به عقلی ـ توهمی بودن داده‌های عقلی فلسفی) صیرورت یاد شده تحقق نخواهد یافت”” یعنی: مراد فیلسوف از فلسفه این است که بشود یک عالم عقلی مشابه با عالم عینی که با توجه به گفته خواجه، این صیرورت اصلا و هیچ‌گاه تحقق پیدا نمی‌کند. فلسفه‌ای که داده‌های آن عقلی وهمی است، چطور می‌تواند انسان را به این هدف برساند که بشود عالمی عقلی، مضاهی و مشابه با عالم عینی؟!

وی گفت: در اینجا عرض می‌شود: اولا در قسمت قبلی عبارت خواجه در اشارات و فهم آقای حکیمی از آن، مورد توجه قرار گرفت و بر اهل انصاف معلوم شد که ایشان، چگونه کلام خواجه را به نفع خود و اندیشه خود، مصادره کرده‌اند. لذا این گفته ایشان که براساس فهم نادرست از کلام خواجه است و اعتباری ندارد. ثانیا چطور ما می‌توانیم این سخن را از جناب خواجه به عنوان یک حکیم، فیلسوف، متدرّب در فن و شارح اقوال فلاسفه و حکما بپذیریم که از یک طرف معتقد باشد هدف فیلسوف این است که بشود عالما عقلیا مضاهیا للعالم العینی و بگوید من به عنوان یک فیلسوف دنبال این هستم و نیز ابن سینا و دیگران هم دنبال همین بوده و هستند و بعد خود ایشان بیاید و بگوید داده‌های فلسفه، عقلی توهمی است و خودش علیه خودش حرف بزند؟! چطور می‌توان این را پذیرفت؟ جناب آقای حکیمی شما چطور این را در خود هضم کرده‌اید که چنین چیزی را به خواجه نسبت می‌دهید؟

وی تاکید کرد: صحبت سر نسبت دادن است و کاری نداریم به اینکه آقای حکیمی می‌خواهد به سخنان خواجه استناد کند یا نکند، اختیار با خود ایشان است، بحث ما سر نسبت دادن است. شما به جناب خواجه چیزی را نسبت می‌دهید که یک انسان عاقل و منصف، آن را نمی‌پذیرد، یعنی یک نفر عاقل منصف نمی‌پذیرد که خواجه طوسی حکیم بگوید من به عنوان یک فیلسوف هدفم از فلسفه این است که بشوم عالم عقلی مضاهی با عالم عینی و بعد هم خودش در باره کار و متاعش آن گونه نظر بدهد و بگوید داده‌های فلسفه عقلی توهمی است و هیچ اعتباری ندارد. اینها را چطور می‌توان توجیه کرد؟

پژوهشگر برجسته علوم عقلی و عرفانی گفت: جناب آقای حکیمی در صفحه ۸۰ و ۸۱ کتاب مقام عقل، همین فرمایش خواجه را با یک تعبیر دیگر که بسیار مایه تعجب و تاسف است نقل می‌کند و بعد ترجمه می‌کند: “”و بدان که این دو رشته از حکمت نظری (طبیعیات و الهیات) همواره آکنده‌اند از پیچیدگی‌های سخت و اشتباهات بزرگ…””.

وی گفت: «همواره» یعنی «همیشه»، «آکنده» یعنی «پُر» ( همواره و آکنده، در عبارت آقای حکیمی آمده)، و «لایخلوان» یعنی «خالی نیستند» و «انغلاق شدید و اشتباه عظیم» که هر دو مفرد و نکره‌اند یعنی «پیچیدگی شدید و اشتباه بزرگ» (که در عبارت خواجه آمده). اهل ادب و انصاف توجه کنند که آیا واقعا عبارت همواره آکنده‌اند از پیچیدگی‌های سخت و اشتباهات بزرگ …”” که آن را آقای حکیمی آورده‌اند ترجمه «لا یخلوان عن انغلاق شدید واشتباه عظیم» است؟ یا اینکه خواجه فرموده‌اند: این دو از اشتباه بزرگ و پیچیدگی شدید  خالی نیستند. (آن هم با توجه به کلمات بعدی همین عبارت خواجه، به خاطر غموض مسایل فلسفی و عدم رعایت شرایط مربوطه)

حضرت استاد رمضانی گفت: «خالی نیست» یعنی اجمالا وجود دارد؛ ولی جناب آقای حکیمی «لا یخلوان» را که به معنای خالی نیستند، «همواره آکنده‌اند» ترجمه می‌کند و در نهایت آنچه را که خود به آن معتقد است از زبان خواجه به دیگران القاء می‌کند که فلسفه همواره آکنده و پُر از اشتباهات بزرگ است.

وی گفت: آقای حکیمی! ما شما را ادیب و متخصص در ادبیات عرب و ادبیات فارسی می‌دانیم آیا انصافا شما خود این ترجمه را قبول می‌کنید؟!

استاد رمضانی گفت: ایشان باز در صفحه ۲۵۷ همین کتاب (مقام عقل) می‌گوید: «چقدر مناسب است سخن فیلسوف بزرگ خواجه نصیر الدین طوسی را نقل کنیم با اینکه مکرر نقل کرده‌ایم تا معنای کلام مولا علی (علیه‌السلام) روشن‌تر شود. خواجه نصیر در آغاز شرح فلسفه اشارات می‌گوید بدان که فلسفه نظری از طبیعیات و الهیات سراسر پُر از اشکالات و اشتباهات بزرک است».

وی گفت: ایشان در این عبارت نیز به غلط «لایخلوان» را به «سراسر پُر» معنا کرده و در نهایت فهم خود را بر عبارات خواجه تحمیل نموده‌اند و کل عبارات را از صدر تا ذیل مورد ملاحظه قرار نداده‌ و یا نخواسته‌اند قرار دهند.

استاد حسن رمضانی گفت: آقای حکیمی! آیا ممکن است این مشکل را برای ما و دوستانتان حل نمایید و بفرمایید که اگر خواجه واقعا ـ همان طور که شما می‌گویید ـ  معتقد است طبیعیات و الهیات فلسفی سراسر از اول تا به آخر پر از اشکالات و اشتباهات بزرگ است، پس چرا عمر خود را در این راه صرف کرده و پس از این اقرار و این اعتراف، به شرح اشارات که یک کتاب فلسفی است می‌پردازد؟ آیا ایشان خواسته اشکالات و اشتباهات بزرگ را شرح دهد؟ آیا شما به عنوان یک ادیب، بدون حب و بغض، عبارت «لایخلوان» را به «سراسر پُر» ترجمه می‌کنید؟ اگر این است که باید بر چنین ادبیاتی، نمرده نماز کرد اما بدانید که خوب می‌دانید یک انسان متخصص در ادبیات هیچ گاه آن عبارت را این‌طور معنا نمی‌کند.

استاد عرفان حوزه علمیه گوشزد کرد: مراد خواجه این است که فلسفه امر پیچیده‌ و مشکلی است و اگر شرایط لازم وجود نداشته باشد و شخص از استعداد خاص، سلامت نفس، دقت نظر، تجرید عقل و استقامت فکر برخوردار نباشد قطعا برای او اشتباهات عظیمی رخ می‌دهد لذا کسی که می‌خواهد فلسفه بخواند باید ذهنش پاک باشد، اهل دقت و دارای ذوق و استعداد باشد و بتواند با ذوق و استعداد و زیرکی و ذکاوت در این راه قدم بر دارد تا اینکه  در این فن به دام اشتباهات نیفتد، که اگر افتاد به دره هولناک تفلسف سقوط کرده و می‌شود ازجمله فیلسوف نماهایی که اراذل خلق‌اند؛ ولی اگر با دقت تمام و شرایط مربوطه، در مسیر فلسفه قدم گذاشت و به دام اشتباهات نیفتاد، عروج کرده و می‌شود فیلسوف واقعی و از جمله حکمای محققی که افاضل مردم هستند.

وی اضافه کرد: مراد خواجه این است اما شما آمده‌اید و به صورت یک جمله خبریه، برای عام و خاص، طلبه و دانشجو، مسلمان و غیر مسلمان و همه و همه، از قول جناب خواجه حکیم و فیلسوف، یک تابلوی بزرگ و پررنگ ترسیم کرده و می‌گویید: فلسفه از طبیعیات تا الهیات سراسر پُر از اشکالات و اشتباهات بزرگ است! الی الله المشتکی از این انصاف و این برداشت!